تفکر سیستمی میتواند به افراد کمک کند تا کسب و کار خود را دوباره تصور کنند و زمینههای تغییر را شناسایی و نتایج تغییرات پیشنهادی خود را پیش بینی کنند.
این مدل ذهنی برای ترسیم تعاملات و نتایج میتواند به کاربران کمک کند از تفکر علت و معلولی خطی خارج شوند و راه حلهای جدیدی برای مشکلات در نظر بگیرند.
درک تفکر سیستمی میتواند به افراد در مدیریت و توسعه پیشرفتهای کسب و کار کمک کند.
در این مقاله به بررسی تفکر سیستمی، علل اهمیت، کاربردها، نحوه اعمال تفکر سیستمی در کسب و کار و مزایا و موانع استفاده از تفکر سیستمی خواهیم پرداخت.
1# تفکر سیستمی چیست؟
تفکر سیستمی تواناییای است که یک فرد یا سازمان برای حل مشکلات سخت دارد.
با تفکر سیستمی، افراد از تفکر استراتژیک و تصویر بزرگ برای درک یک سیستم پیچیده استفاده میکنند.
به عنوان مثال، در برخی از سازمانها در مورد این که چگونه بهینه سازی برای سازمان معمولاً به معنای بهینه سازی برای تیمهای جداگانه است، صحبت میشود.
این امر برای هر سازمان بزرگی صادق است.
بدون تفکر سیستمی، یک تیم ممکن است اهداف خود را بسیار محدود تعیین کند و آنها را دنبال کند.
گاهی اوقات، این پیگیریها منجر به استراتژیهایی میشود که برای تیم دیگر یا اهداف بزرگتر سازمان مضر است.
سازمانهایی که میخواهند بیش از مجموع اجزای خود باشند، نیاز به مدیرانی دارند که بتوانند سیستمی فکر کنند و شفافیت لازم را داشته باشند که مردم بتوانند به روشنی سیستم را درک کنند.
تفکر سیستمی یک رویکرد جامع برای حل مسئله است.
این نوع تفکر روشی است برای بررسی نحوه عملکرد سیستمها، دیدگاه آن سیستم و چگونگی بهبود در رفتارهای سیستم.
روش تفکر سیستمی لزوماً فرمولی نیست.
درک مفاهیم کلیدی لازم است تا بتوانیم رویکردی سیستمی برای چالش برانگیزترین مشکلات امروزی داشته باشیم.
1-1# اجزای تفکر سیستمی
چندین ویژگی مهم تفکر سیستمی وجود دارد که به ارائه ساختار این مدل ذهنی کمک میکند که عبارت اند از:
- ارتباط متقابل: برخی از عناصر متقابل ممکن است خرده سیستمهایی باشند که هر کدام دارای عناصر خاص خود هستند.
این به هم پیوستگی به این معنا است که سیستمها شامل خطوط مستقیم علت و معلول هستند؛ اما در عوض شبکهای از تعاملات دارند که بر کل سیستم تأثیر میگذارد. - ترکیب: موفقیت کل سیستم به موفقیت عناصر درون آن بستگی دارد و شکست یک عنصر میتواند باعث از کار افتادن کل سیستم شود.
درک این ترکیب مستلزم بررسی کل سیستم و همه روابط اجزای آن به صورت همزمان است. - ظاهر: در تفکر سیستمی، مهم است که ببینیم چگونه تعاملات درون سیستم نتایجی را ایجاد میکند که ممکن است از بررسی عناصر فردی قابل پیش بینی نباشد.
اگر فکر میکنید که هر بخش از سازمان به سیستم کمک میکند، میتوانید به دنبال راههایی برای بهبود سیستم از طریق هم افزایی اثرات آن بخشها باشید. - حلقههای بازخورد: حلقههای بازخورد روابط علت و معلولی دایره ای میان عناصر سیستم هستند که میتوانند رفتار سیستم را تقویت یا آن را متعادل کنند.
با شناسایی حلقههای بازخورد، میتوان مکانهایی را که امکان تغییر رفتار سیستم در آنها وجود دارد، یادداشت کرد. - علیت: در نقشه برداری سیستمها، علیت روشی است که بخشهای سیستم بر یکدیگر تأثیر میگذارند.
مفهوم علیت زیربنای روابط بین عناصر سیستم است و میتواند به پیش بینی حلقههای بازخورد کمک کند. - نقشه برداری سیستمها: میتوان سیستمها را به روشهای مختلف استفاده کرد تا به مستندسازی روابط علی فعلی و حلقههای بازخورد کمک کند.
این مدلها میتوانند به سازمان و مدیران آن کمک کنند تا کل سیستم را به یکباره تجسم کنند و نتایج آینده را از طریق شبیه سازی پیش بینی کنند.
2-1# مبانی و اصول کلیدی تفکر سیستمی
مفهوم کل گرایی استدلال میکند که سیستمها باید به عنوان کلهای منسجم دیده شوند تا به عنوان مجموعهای از قطعات.
کل، بیش از مجموع اجزای تشکیل دهنده آن است.
درک کل سیستم و روابط اساسی بین اجزای آن که منجر به رفتارهای سیستمی میشود، هدف تفکر سیستمی است.
تمرکز اصلی بر روابط بین بخشهای یک سیستم است تا بخشهای مجزا.
این روابط باعث ایجاد ارتباطات متقابل و وابستگیهای متقابل میشوند که برای درک پیچیدگی پویا مهم هستند.
ادغام دیدگاههای متنوع برای به دست آوردن بینش در مورد نیروهای مختلف سیستمی حیاتی است.
بررسی مرزهای سیستم شامل بررسی عناصر داخل یا خارج از سیستم و تعیین وسعت مناسب برای تعریف سیستم برای یک هدف معین است.
تعیین مرزهای سیستم روشن، دامنه آنچه را که در محیط گستردهتر مورد مطالعه قرار میگیرد، مشخص خواهد کرد.
2# علل اهمیت تفکر سیستمی
پروژههای پیچیده به مدیران فنی و مدیریتی نیاز دارند که نیازهای خود و دیگران را درک کنند و در نتیجه بتوانند به روشی یکپارچه کار کنند.
شواهد قابل توجهی وجود دارد، مبنی بر این که رویکرد یکپارچه مدیریت پروژه و مهندسی سیستم با کاهش نیاز به برنامه ریزی مجدد و کار مجدد و بهینه سازی حاشیه ریسک، به ارزش افزوده میافزاید و به پروژهها اجازه میدهد اهداف خود را هم به موقع و هم از نظر بودجه برآورده کنند.
3# کاربردهای تفکر سیستمی
در این بخش به بررسی تفکر سیستمی در کسب و کارها خواهیم پرداخت.
1-3# گوشیهای هوشمند
در گذشته تلفنها به دیوار وصل بودند؛ اما اکنون، تلفنها و کامپیوترهای کوچکی ساخته شده که در جیب ما جای میگیرند.
تلفنهای هوشمند به کاربران این امکان را میدهند تا هر کجا که میروند، به اینترنت دسترسی داشته باشند، البته تا زمانی که یک سیگنال یا ورود به سیستم WiFi وجود داشته باشد.
تلفنهای هوشمند فقط برای تغییر مکان و نحوه برقراری تماس تلفنی به وجود نیامدهاند.
آنها تکامل یافتند؛ زیرا متفکران سیستمی مانند استیو جابز پیش بینی کردند که چگونه اتصال میتواند سیستم بزرگتر، نحوه مصرف و تعامل ما را تغییر دهد.
متفکران سیستمی به جای آنچه هست، آنچه را که میتواند باشد، میبینند.
2-3# ارز دیجیتال
آخرین باری که پول نقد در کیف خود داشتید چه زمانی بوده است؟
خیلی زود، جهان با کارتهای پلاستیکی تکامل یافت که به نوعی ارزش آنها از هر تعداد اسکناسی که میتوانستید در کیف پول خود حمل کنید، بیشتر شد.
کارتهای نقدی و اعتباری جایگزین برداشتهای هفتگی بانکی شدند.
اما در این زمان، متفکران سیستمی، ارز را یک قدم جلوتر بردند و آن استفاده از کریپتو بود.
اکنون پول در شبکههایی جا به جا میشود که انواع مختلف داراییهای دیجیتال را به صورت ایمن از طریق اینترنت منتقل میکنند.
این فناوری، چگونگی تجارت جهان را دوباره به تصویر میکشد؛ اما پیامدهایی برای سیستمهای پولی، نظارتی و سیاسی بزرگتر خواهد داشت.
3-3# انرژیهای تجدیدپذیر
با وجود تغییرات اقلیمی، جهان در آستانه آسیبهای جبران ناپذیر است.
با افزایش سریع تر دمای جهانی نسبت به قبل، متفکران سیستم باید راهی برای قدرت دادن به جهان بیابند به گونه ای که به سیاره آسیبی نرساند.
منابع انرژی تجدیدپذیر (مانند انرژی خورشیدی و بادی) نحوه اداره کسب و کار، سفر و حتی تولید کالا را از نو تصور کنند.
این رویکرد در حال حرکت به سمت اقتصادهای کم کربن است.
کاهش سرعت بحرانهای سریع آب و هوایی مستلزم بازنگری در نحوه عملکرد سیستمها است.
گوشیهای هوشمند و ارزهای دیجیتال هر کدام اثرات زیست محیطی دارند و تقاضا برای انرژی و مواد کمیاب را افزایش میدهند.
تغییر در تقاضا میتواند زنجیرههای تأمین جدید و سازمانهای جدید و همچنین کمبود و عدم تعادل نیرو ایجاد کند.
تفکر سیستمی تشخیص این موضوع است که هیچ پاسخ ساده ای وجود ندارد.
سیستمهای انطباقی پیچیده دقیقاً همین گونه هستند، یعنی به صورت تطبیقی.
آنها سیستمهای پویایی هستند که به حلقههای بازخورد، نوآوری و همکاری وابستهاند و با تفکر سیستمی جهان قادر به تکامل و نوآوری برای یافتن راه حلهای بهتر برای چالشهای مدرن امروزی خواهد بود.
4# کاربرد تفکر سیستمی در مدیریت کسب و کارها
تفکر سیستمی کاربردهای گسترده ای بین سازمانهای دولتی، غیرانتفاعی و شرکتها برای اطلاع رسانی استراتژی و تسریع تغییرات دارد.
دلایلی که چرا گروهها به صورت رسمی روشهای سیستم را یکپارچه میکنند را در ادامه بررسی خواهیم کرد.
1-4# رسیدگی به مشکلات
چالشهای پیچیدهای مانند تغییرات آب و هوایی، بحرانهای بهداشت عمومی یا بی ثباتی منطقهای که شامل نیروهای چند علتی بدون راه حل ساده سیاستی است، نیازمند ابزارهای تحلیلی فراتر از علیت خطی است.
تفکر سیستمی به گروهها کمک میکند تا سیستمهای فرعی، مدلهای ذهنی و نقاط اهرمی مرتبط با چنین مسائل پایداری را بازگشایی کنند.
2-4# تسهیل یادگیری سازمانی
تعبیه متدولوژیهای تفکر سیستمی در سراسر بخشها، قابلیتهای یادگیری را افزایش میدهد و به کسب و کارها کمک میکند تا فراتر از رویدادها، الگوهایی را ببینند که عملکرد را در طول زمان شکل میدهند.
این تجزیه و تحلیل مبتنی بر داده، فرضیههای آگاهانه مسائل ریشهای و پاسخهای استراتژیک را پرورش میدهد.
3-4# مقابله با علل ریشهای
چارچوبهای مرتبط و ابزارهای نقشه برداری در تفکر سیستمی ساختارهای زیربنایی را نشان میدهند که رویدادهای قابل مشاهده را هدایت میکنند.
این امر اجازه میدهد تا به جای واکنش به علائم، تغییرات دگرگونی را به سمت علل ریشه ای هدف قرار دهیم.
4-4# ایجاد تفاهم مشترک
جلسات مدل سازی مشارکتی، کارشناسان و مدیران مختلف را گرد هم میآورد تا به صورت مشترک حوزههای پیچیده را ترسیم کنند.
این امر همسویی را حول متغیرهای کلیدی و وابستگیهای متقابل درون پویایی اکوسیستم ایجاد میکند.
مدلهای ذهنی مختلف از طریق گفتگوی ساختاریافته ظاهر شدند.
5-4# عملی کردن تفکرات
در حالی که اتخاذ دیدگاه تفکر سیستمی نشان دهنده یک تغییر ذهنی اساسی است، ابزارهای مفهومی زیادی نیز برای نقشه برداری و مدل سازی حوزههای پیچیده استفاده میشوند.
از آنجایی که تفکر سیستمی به صورت فزاینده ای از طریق مؤسسات خصوصی و عمومی به کار میرود، مجموعه مهارتهای مفید نظریه، تجزیه و تحلیل، ترکیب و کاربرد را مورد استفاده قرار میدهند.
6-4# ابزارهای یادگیری و به کارگیری
نقشههای مفهومی به صورت بصری روابط بین اجزای کلیدی در یک سیستم را با استفاده از فلشهای برچسب دار برای نشان دادن پیوندهای جهت دار به تصویر میکشند.
این نمودارهای ساده بحرانی ترین متغیرها را استخراج میکنند و ارتباطات متقابل را منتقل میکنند.
نقشههای مفهومی نقطه شروعی را برای تجزیه و تحلیل تصویر بزرگتر فراهم می کنند.
نمودارهای رفتار در طول زمان، نشان میدهند که چگونه متغیرهای کلیدی در طول زمان تغییر میکنند.
با مطالعه الگوهای تاریخی و نوسانات، میتوان پویاییهای آینده را با دقت بیشتری پیش بینی کرد.
این تصاویر سری زمانی به سرعت روندهایی را که وجود دارد، به اشتراک میگذارند.
کهن الگوهای سیستمی ساختارهای عمومی را برای تشخیص سریع پویایی مشترک مشاهده شده در زمینههای مختلف اعمال میکنند.
با شناخت الگوهای آشنا، مداخلات مناسب واضح تر میشود.
این ابزارها را میتوان به صورت مکمل برای حمایت از یکدیگر، غنی سازی دیدگاه و ایجاد اجماع در مورد این که چه نوع پویایی ممکن است، باعث ایجاد مسائل شود، استفاده کرد.
7-4# توسعه ذهنیت سیستمی
در حالی که تحلیل سیستم بر ابزارهای مفهومی متکی است، پرورش ذهنیت تفکر سیستمی نشان دهنده شایستگی نهایی است.
رویکرد تفکر سیستمی روابط را به جای زنجیرههای علت و معلولی خطی میبیند و الگوها را در طول زمان به جای رویدادهای منفرد تشخیص میدهد.
توسعه تفکر سیستمی، مهارتهای تفکر انتقادی و خلاق را با عادات اتصال نقاط، جستجوی دیدگاههای چندگانه و ترکیب مداوم اطلاعات ادغام میکند.
متفکران سیستمی برای مدتی ابهام را تحمل میکنند و در برابر نتیجه گیریهای محدود یا واکنشی مقاومت میکنند تا زمانی که محرکهای عمیق تر مورد توجه قرار گیرند.
با گذشت زمان، عادات تفکر سیستمی به پیش بینی رفتارهای کل سیستم کمک میکند، تغییرات را به شکل کل نگر اندازه گیری میکند و تفاوتهای ظریف و وابستگیهای متقابل را که دیگران از دست میدهند، درک میکند.
5# نحوه اعمال تفکر سیستمی در کسب و کار
اگر آماده به کار بردن تفکر سیستمی در محل کار هستید، در اینجا چهار نکته وجود دارد که باید در نظر داشته باشید.
1-5# تمرین تفکر آینده نگر
آینده نگری میتواند، سازمانها را برای آینده آماده نگه دارد. البته میدانیم که آینده نامعلوم است.
به خصوص در حال حاضر، عدم قطعیت و تغییرات زیادی وجود دارد.
اما با آینده نگری، سازمان میتواند برای آنچه در آینده در انتظار آن است، مجهزتر شود.
آموزش مدیران در هر سازمان به منظور ایجاد مهارتهای آینده نگر میتواند به چابکی، انعطاف پذیری و مرتبط نگه داشتن سازمان برای هر آنچه در آینده در انتظار آنها است کمک کند.
با استفاده از آینده نگری در کسب و کارها:
- عملکرد و رفاه فردی افزایش مییابد.
- عملکرد تیم با چابکی، انعطاف پذیری و ریسک پذیری بیشتر افزایش مییابد.
- تیمها خلاقتر، نوآورتر و مشارکت کنندهتر خواهند شد.
- حفظ کارکنان افزایشی در حدود 33 درصد خواهد داشت.
2-5# ترویج ذهنیت رشد
سازمانها، در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری، نیاز به اتخاذ یک ذهنیت رشد دارند.
یادگیری این موضوع، برای هر فردی یک سفر مادام العمر است.
به این فکر کنید که چگونه میتوانید، ذهنیت رشد را در محل کار خود پرورش دهید.
به عنوان مثال:
- چگونه میتوانید، توسعه حرفه ای را تشویق کنید؟
- آیا از درون تبلیغ میکنید و تحرک شغلی را تشویق میکنید؟
- از چه راههایی فرصتهایی برای پیشرفت شغلی ایجاد میکنید؟
- آیا روی نیروی کار خود به منظور ارتقای مهارتهای آنها یا کسب مهارت جدید سرمایه گذاری کرده اید؟
3-5# استفاده از کوچینگ
همه ما به راهنمایی نیاز داریم.
به خصوص زمانی که وظیفه داریم سخت ترین مشکلات را حل کنیم، داشتن یک دیدگاه بیرونی به این امر بسیار کمک خواهد کرد.
درست در این حالت، کوچینگ یا مربیگری وارد میشود.
یک مربی یا کوچ میتواند به نیروی کار کمک کند تا به بخشهایی از خودشان که نمیدانستند وجود دارند، ورود کنند و به نوبه خود، به بهبود اثربخشی سازمانی کمک خواهند کرد.
6# مزایا و موانع استفاده از تفکر سیستمی
در این بخش به بررسی موانع و مزیتهای استفاده از تفکر سیستمی خواهیم پرداخت.
1-6# مزایای تفکر سیستمی
مزایای تفکر سیستمی در محیط کار به شرح زیر است:
- بهبود کارایی: تفکر سیستمی میتواند به سازمان در شناسایی راههایی برای بهبود کلی و صرفه جویی در منابع کمک کند.
وقتی میتوانید به تعاملات عناصر فردی و سیستمهای کوچکتر در کل سازمان نگاه کنید، میتوانید مکانهایی را برای انجام تغییراتی پیدا کنید که ممکن است به آن فکر نکرده باشید. - انعطاف پذیری: شما میتوانید تفکر سیستمی را در هر زمینه یا صنعتی به کار ببرید.
به عنوان چارچوبی از تفکر در مورد هر سیستم به صورت کلی، تفکر سیستمی میتواند به ساختار و اهداف هر سازمان ترجمه شود. - ساده سازی: تفکر سیستمی با یافتن مکانهایی که فعالیتهای یک زیرسیستم بر سایر بخشها تأثیر میگذارد، ادغام اهداف پروژههای مختلف در اهداف کسب و کار را آسان تر میکند.
اگر هر دو پروژه در جهت اهداف مشابهی کار کنند، مدیران ممکن است، بتوانند راههایی را برای ادغام دو پروژه برای صرفه جویی در زمان و منابع شناسایی کنند.
2-6# موانع تفکر سیستمی
موانع موجود بر سر راه تفکر سیستمی به صورت زیر هستند:
- تفکر علت و معلولی خطی: عادتهای تحلیل ساده گرایانه به جای انطباق با پیچیدگیهای پویا، به دنبال مقصران واحد برای مسائل و راه حلهای مستقیم هستند.
این امر، تمایل به ایجاد مقاومت در سیاست و مسائل تکراری دارد. - جزئیات در مقابل کل: تفکر کل نگر وابستگیهای متقابل را میبیند در حالی که دیدگاههای تقلیل گرایانه با جداسازی رویدادها و عناصری که زمینه را از دست میدهند، بیش از حد ساده میشوند.
- تمرکز روی رفع سریع مشکلات: انگیزههایی که منجر به نتایج کوتاه مدت میشوند، زمان سرمایه گذاری اولیه برای نقشه برداری ساختارهای عمیقتر که نیاز به تحول بلند مدت دارند را تضعیف میکنند.
راه حلهای سریع معمولاً شکست میخورند یا مشکلات بیشتری ایجاد خواهند کرد. - عدم همکاری: مدل سازی مشارکتی و یادگیری مشترک در تفکر سیستمی نقش اساسی دارند، با این حال بسیاری از گروهها فاقد پروتکلهایی برای گفتگوی سازنده، پیش فرضها و ترکیب دیدگاهها هستند.
نظرتون درباره این مقاله چیه؟
ما رو راهنمایی کنید تا اون رو کامل تر کنیم و نواقصش رو رفع کنیم.
توی بخش دیدگاه ها منتظر پیشنهادهای فوق العاده شما هستیم.