در عصر صنعت، همه بخش‌ها با تغییرات عمیقی روبرو هستند.

برخی از این تغییرات ماهیت ساختاری دارند، در حالی که برخی دیگر مربوط به بازیگران مختلف درگیر در هر بخش است.

نوسانات، عدم قطعیت، پیچیدگی و ابهام از ویژگی‌های بارز محیط امروز هستند.

در نتیجه، ما بیشتر و بیشتر در مورد نیاز روزافزون به تحول در کسب‌وکار می‌شنویم؛ چالشی که هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی، فرایندهای مدیریت تغییر گذشته را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

در این بین، مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک دو مفهوم با هم مرتبط هستند.

مدیریت استراتژیک فرایند تخصیص و استفاده مناسب از منابع برای مقابله با مشکلات و بهره‌برداری از فرصت‌هایی است که از طریق برنامه‌ریزی استراتژیک به دست می‌آیند.

مدیریت استراتژیک، مسیر رسیدن یک سازمان به جایی که می‌خواهد برود را برنامه‌ریزی می‌کند و گام‌هایی را که برای رسیدن به آنجا باید بردارد، مشخص می‌کند.

انجام برنامه‌ریزی استراتژیک قبل از شروع فرایند مدیریت استراتژیک ضروری است.

بسیاری فکر می‌کنند که این دو اصطلاح به یک چیز اشاره دارند؛ اما تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک امری مشهود است که در مقاله زیر توضیح داده شده است، آن را بخوانید.

1# مدیریت استراتژیک چیست؟

مدیریت استراتژیک چیست؟

اولین گام در بررسی تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، بررسی هر یک از این موارد به صورت مفهومی است.

مدیریت استراتژیک (SM) مفهوم گسترده‌تری است که فرایند مداوم مدیریت، نظارت و تنظیم استراتژی شما را در صورت لزوم در بر می‌گیرد.

منظور ما از اصطلاح مدیریت استراتژیک، فرایندی است که به سازمان کمک می‌کند تا محیط داخلی و خارجی کسب‌وکار خود را ارزیابی کرده و چشم‌انداز استراتژیک را تعیین کند، اهداف را تعیین نموده و جهت‌گیری‌ها را تعیین کند، استراتژی‌هایی را تدوین و اجرا کند که در راستای دستیابی به اهداف سازمان باشند.

در بررسی تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، هدف مدیریت استراتژیک، کسب مزیت رقابتی پایدار است تا از رقبا پیشی گرفته و به موقعیت مسلط در کل بازار دست یابد.

علاوه بر این، این مدیریت، سازمان را مطابق با تغییرات محیط کسب و کار ارزیابی، هدایت و تنظیم می‌کند.

مدیریت استراتژیک یک فرایند پویا از طراحی، اجرا، تجزیه و تحلیل و کنترل استراتژی‌ها است تا هدف استراتژیک شرکت مشخص شود.

این فرایند با تدوین مأموریت، اهداف و مقاصد، سبد کسب و کار و برنامه‌ها آغاز می‌شود.

شکل زیر فرایند مدیریت استراتژیک را در توالی مراحل مختلف توضیح می‌دهد.

مزایا و معایب مدیریت استراتژیک

1-1# مزایا و معایب مدیریت استراتژیک

گام دوم در بررسی تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک بررسی مزایا و معایب هر یک از این دو مفهوم می‌باشد که در این راستا مزایا و معایب مدیریت استراتژیک به صورت زیر می‌باشد:

1) مزایا

  • به سازمان‌ها در دستیابی به اهدافشان کمک می‌کند: مدیریت استراتژیک نقشه راهی را برای سازمان‌ها فراهم می‌کند تا به اهداف خود دست یابند، منابع را اولویت‌بندی کنند و مسئولیت‌ها را تخصیص دهند.
  • بهبود تصمیم‌گیری: مدیریت استراتژیک شامل ارزیابی عملکرد گذشته، تحلیل روندها و در نظر گرفتن احتمالات آینده است که سازمان‌ها را قادر می‌سازد تا تصمیمات آگاهانه‌ای بگیرند.
  • افزایش رقابت‌پذیری: مدیریت استراتژیک با تجزیه و تحلیل منظم نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها و تهدیدهای سازمان، به سازمان‌ها کمک می‌کند تا از رقبای خود جلوتر بمانند.
  • منابع را با اهداف همسو می‌کند: مدیریت استراتژیک به سازمان‌ها کمک می‌کند تا منابع خود، از جمله امور مالی، پرسنل و فناوری را با اهدافشان همسو کنند.
  • تسهیل سازگاری: با قادر ساختن سازمان‌ها به شناسایی و پاسخگویی به فرصت‌ها و چالش‌های جدید، مدیریت استراتژیک به آنها کمک می‌کند تا با تغییرات بازار، فناوری یا رقابت سازگار شوند.
  • افزایش پاسخگویی: با تعیین اهداف، مسئولیت‌ها و معیارهای عملکرد روشن، مدیریت استراتژیک افراد و تیم‌ها را در قبال نتایج پاسخگو نگه می‌دارد.
  • بهبود ارتباطات: فرایند تدوین و اجرای یک برنامه استراتژیک به سازمان‌ها کمک می‌کند تا ارتباطات خود را بهبود بخشند، همکاری را تقویت کنند و درک مشترکی از چشم‌انداز، مأموریت و اهداف خود ایجاد کنند.

2) معایب

  • زمان‌بر بودن: فرایند مدیریت استراتژیک می‌تواند زمان‌بر باشد و نیاز به سرمایه‌گذاری‌های قابل توجهی در برنامه‌ریزی، تحقیق و تحلیل دارد.
  • پرهزینه: اجرای یک طرح استراتژیک اغلب شامل سرمایه‌گذاری‌های مالی قابل توجهی از جمله هزینه‌های پرسنلی، فناوری و بازاریابی است.
  • خطر منسوخ شدن: سرعت بالای تغییر در محیط کسب‌وکار به این معنی است که برنامه‌های استراتژیک می‌توانند به سرعت منسوخ شوند و نیاز به نظارت و بازنگری مداوم داشته باشند.
  • مقاومت در برابر تغییر: اجرای یک طرح استراتژیک جدید می‌تواند با مقاومت کارکنان، مشتریان و سایر ذی‌نفعان مواجه شود که می‌تواند روند کار را کند یا حتی از مسیر خود خارج کند.
  • عدم انعطاف‌پذیری: پایبندی سفت و سخت به یک برنامه استراتژیک می‌تواند توانایی سازمان را در واکنش به فرصت‌ها و چالش‌های جدید یا بهره‌برداری از تحولات غیرمنتظره محدود کند.
  • تعصب و تفکر گروهی: فرایند مدیریت استراتژیک می‌تواند تحت تأثیر تعصب شخصی یا پویایی گروهی قرار گیرد و منجر به تصمیم‌گیری نادرست و فقدان تحلیل عینی شود.
این را هم ببینید
مدیریت استراتژیک در بحران چگونه است؟

2# برنامه‌ریزی استراتژیک چیست؟

برنامه‌ریزی استراتژیک چیست؟

در ادامه بررسی تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، به تعریف مفهوم برنامه‌ریزی استراتژیک می‌پردازیم.

برنامه‌ریزی استراتژیک (SP) فرایندی است که در آن جهت سازمان خود را تعریف می‌کنید و در مورد تخصیص منابع برای پیگیری این استراتژی تصمیم می‌گیرید.

اساساً این کار، ایجاد یک نقشه راه برای کسب و کار شما است که شامل تعیین اهداف بلندمدت، تعیین بهترین مسیر اقدام برای دستیابی به آنها و تشریح نحوه تخصیص منابع می‌شود.

برنامه‌ریزی استراتژیک معمولاً در مراحل اولیه یک کسب‌وکار یا در فواصل زمانی کلیدی، مانند بررسی‌های سالانه یا زمانی که تغییرات قابل توجهی پیش‌بینی می‌شود (مثلاً ورود به بازارهای جدید یا عرضه یک محصول جدید) به کار گرفته می‌شود.

این روش زمانی ایده‌آل است که نیاز به هماهنگ کردن تیم خود، ایجاد یک جهت مشخص و تعیین اهداف قابل اندازه‌گیری داشته باشید.

در مقایسه تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، این برنامه اهداف کلی سازمان را تعیین می‌کند، سیاست‌ها را شکل می‌دهد و از همه مهم‌تر، به تعیین استراتژی سازمانی برای مقابله با رقابت و بقا و رشد در بازار کمک می‌کند.

به عبارت ساده، برنامه‌ریزی استراتژیک را می‌توان به عنوان یک بررسی رسمی از مسیر آینده فعالیت سازمان تعریف کرد.

2-1# مزایا و معایب برنامه‌ریزی استراتژیک

مزایا و معایب برنامه‌ریزی استراتژیک

1) مزایا

در راستای بررسی تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، مزایای برنامه‌ریزی استراتژیک عبارت‌اند از:

  • شفاف‌سازی اهداف و اولویت‌ها: برنامه‌ریزی استراتژیک به سازمان‌ها کمک می‌کند تا اهداف و اولویت‌های خود را شفاف‌سازی کنند و تمام تلاش‌ها را برای دستیابی به این اهداف هماهنگ سازند.
  • بهبود تصمیم‌گیری: برنامه‌ریزی استراتژیک با در نظر گرفتن تمام عوامل و گزینه‌های مرتبط، سازمان‌ها را قادر می‌سازد تا تصمیمات آگاهانه‌ای بگیرند که با اهدافشان همسو باشد.
  • افزایش اثربخشی و کارایی: با داشتن یک برنامه مشخص، سازمان‌ها می‌توانند منابع و وظایف را به طور مؤثرتری تخصیص دهند که منجر به افزایش کارایی می‌شود.
  • مزیت رقابتی ارتقا یافته: از طریق برنامه‌ریزی استراتژیک، سازمان‌ها می‌توانند فرصت‌های بازار را شناسایی و به آنها پاسخ دهند و از این طریق به مزیت رقابتی دست یابند.
  • تخصیص بهتر منابع: سازمان‌ها می‌توانند منابع، از جمله بودجه و نیروی انسانی را به طور مؤثرتر و کارآمدتری تخصیص دهند که منجر به نتایج بهتری می‌شود.
  • بهبود ارتباطات و همکاری: برنامه‌ریزی استراتژیک می‌تواند ارتباطات و همکاری بهتری را بین بخش‌ها و ذی‌نفعان مختلف ایجاد کند.
  • افزایش انعطاف‌پذیری و سازگاری: سازمان‌ها با ارزیابی مجدد و تنظیم مداوم برنامه‌های خود، می‌توانند ارتباط خود را حفظ کرده و برای مدیریت تغییرات، مجهزتر باشند.
  • بهبود عملکرد سازمانی: برنامه‌ریزی استراتژیک مؤثر منجر به بهبود عملکرد سازمانی می‌شود، زیرا به سازمان‌ها کمک می‌کند تا منابع، تلاش‌ها و اهداف خود را بهتر همسو کنند.

2) معایب

همچنین معایب برنامه‌ریزی استراتژیک عبارت‌اند از:

  • زمان‌بر بودن: برنامه‌ریزی استراتژیک می‌تواند یک فرایند طولانی و پیچیده باشد که برای تکمیل به زمان و منابع قابل توجهی نیاز دارد.
  • انعطاف‌پذیری محدود: پس از تدوین یک برنامه استراتژیک، ایجاد تغییرات می‌تواند دشوار باشد و انعطاف‌پذیری و سازگاری سازمان را محدود کند.
  • مقاومت در برابر تغییر: برخی از کارمندان ممکن است در برابر تغییر مقاومت کنند و اجرای استراتژی‌های مشخص شده در طرح را دشوار سازند.
  • اتکای بیش از حد به برنامه‌ریزی: سازمان‌ها می‌توانند بیش از حد به برنامه‌های خود وابسته شوند و ممکن است نتوانند به طور مؤثر به رویدادهای غیرمنتظره یا شرایط متغیر پاسخ دهند.
  • کمبود اطلاعات: اگر برنامه‌ریزی استراتژیک صرفاً توسط مدیریت ارشد انجام شود، می‌تواند منجر به کمبود اطلاعات از سایر ذی‌نفعان شود که منجر به عدم مشارکت و مشکلات اجرایی می‌گردد.
  • منابع ناکافی: برنامه‌ریزی استراتژیک ممکن است نیاز به سرمایه‌گذاری‌های قابل توجه در پرسنل، فناوری یا سایر منابعی را که سازمان ممکن است در اختیار نداشته باشد، آشکار کند.
  • پیچیدگی: فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک می‌تواند پیچیده باشد و نیاز به دانش و مهارت‌های تخصصی داشته باشد که می‌تواند برای برخی سازمان‌ها به عنوان مانع باشد.
  • پتانسیل تعارض: برنامه‌ریزی استراتژیک می‌تواند باعث ایجاد تعارض شود؛ زیرا ذی‌نفعان مختلف ممکن است نظرات یا علایق متفاوتی در جهت‌گیری سازمان داشته باشند.
این را هم ببینید
نوآوری استراتژیک به چه معناست و چه مراحلی دارد؟

3# تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک

تفاوت مدیریت و برنامه‌ریزی استراتژیک

برنامه‌ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک، درست مانند داشتن یک هدف و به اجرا درآوردن آن، دست در دست هم پیش می‌روند.

دومی، برنامه‌ای را که اولی ارائه می‌دهد، اجرا می‌کند.

مدیریت استراتژیک تضمین می‌کند که کشتی در مسیر برنامه‌ریزی شده خود باقی بماند، در حالی که برنامه‌ریزی استراتژیک، مسیر را تعیین می‌کند.

در مورد تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1-3# تمرکز آینده

برنامه‌ریزی استراتژیک به شما این امکان را می‌دهد که حدس بزنید در آینده چه اتفاقی ممکن است بیفتد و تصمیم بگیرید که در مرحله بعد چه کاری انجام دهید؛ اما مدیریت استراتژیک اگر بخواهد به اهداف بلندمدت خود برسد، همیشه توجه خود را به زمان حال معطوف می‌کند.

به‌ عنوان‌ مثال، اگر شما یک شرکت هتلداری هستید، برنامه‌ریزی استراتژیک ممکن است به معنای گسترش به مناطق لوکس‌تر باشد، در حالی که مدیریت استراتژیک اطمینان حاصل می‌کند که خدمات در مکان‌هایی که از قبل باز هستند، ثابت بماند.

2-3# تصور کنید و اجرا کنید.

به عنوان تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، در طول مرحله برنامه‌ریزی استراتژیک، ایده‌های جدید و نوآورانه‌ای تدوین می‌شوند که زمینه را برای آینده شرکت فراهم می‌کنند.

از سوی دیگر، مدیریت استراتژیک در مورد عملی کردن این ایده‌ها است.

برنامه‌ریزی و مدیریت استراتژیک یک برند مد برای استفاده از مواد سازگار با محیط زیست در طرح‌های خود و سپس اطمینان از دستیابی به این اهداف در هر مرحله از تولید، نمونه خوبی است.

3-3# سطح تصمیم

سطح تصمیم از موارد تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک

مدیرعامل و هیئت مدیره، که رهبران ارشد شرکت هستند، عمدتاً مسئول برنامه‌ریزی استراتژیک هستند.

مدیران میانی و سطح پایین‌تر بخشی از مدیریت استراتژیک هستند؛ زیرا وظیفه آنها تبدیل برنامه‌ها به پروژه‌های واقعی است.

این مورد به‌ عنوان یکی از اصلی‌ترین تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک مطرح است.

به‌ عنوان مثال، تصمیم هیئت مدیره ارائه دهنده خدمات درمانی برای افتتاح کلینیک‌های جدید در مناطقی که مراقبت‌های پزشکی کافی ندارند، نمونه‌ای از برنامه‌ریزی و مدیریت استراتژیک عملی است.

4-3# فلکس آداپت

مدیریت استراتژیک چیزی است که امکان سازگاری با موقعیت‌های جدید را فراهم می‌کند، در حالی که برنامه‌ریزی استراتژیک چیزی است که اساس را تعیین می‌کند.

در مورد این تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک به‌ عنوان‌ مثال، رهبران یک شرکت ممکن است در ابتدا می‌خواستند وارد یک بازار جهانی جدید شوند؛ اما تغییرات غیرمنتظره در قوانین باعث شد که توجه خود را به حوزه‌ای با قوانین کمتر که توانایی آنها را برای انجام تجارت محدود می‌کند، تغییر دهند.

5-3# افق زمان

در این مورد از تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، اغلب اوقات، برنامه‌ریزی استراتژیک سه تا پنج سال را پوشش می‌دهد؛ اما مدیریت استراتژیک، همسویی بین فعالیت‌های کوتاه‌ مدت تا میان‌مدت یک سازمان و اهداف آن را تضمین می‌کند.

در یک کسب‌وکار فناوری، برنامه‌ریزی استراتژیک ممکن است بر محصولات جدید برای پنج سال آینده تمرکز کند.

مدیریت استراتژیک، معرفی به موقع و فروش موفقیت‌آمیز این محصولات را تضمین می‌کند.

6-3# کنتراست رویکرد

کنتراست رویکرد از موارد تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک

در راستای بررسی تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت ارشد اغلب لحن برنامه‌ریزی استراتژیک را از بالا به پایین تعیین می‌کند.

اگر مدیریت استراتژیک تصمیم بگیرد که افراد در تمام سطوح در فرایند پیاده‌سازی مشارکت داشته باشند، می‌تواند از روش پایین به بالا استفاده کند.

به‌ عنوان‌ مثال، به عنوان بخشی از برنامه استراتژیک کلی برای یک شرکت فناوری، مدیریت ممکن است به مهندسان نرم‌افزار قدرت اتخاذ روش‌های توسعه چابک را بدهد.

7-3# تأثیر زمانی

هنگام تدوین یک برنامه استراتژیک، بازار و اثرات بلندمدت مهم‌ترین مواردی هستند که باید در نظر گرفته شوند.

نتایج فوری و ساده‌سازی عملیات در قلب مدیریت استراتژیک قرار دارند.

یک هدف بلندمدت برای شرکتی که از انرژی سبز استفاده می‌کند، می‌تواند این باشد که ظرف ده سال آینده به منابع انرژی پاک‌تر روی آورد.

برای انجام این کار، کسب‌وکار از تکنیک‌های مدیریت استراتژیک استفاده می‌کند که بهترین استفاده را از دارایی‌های انرژی فعلی و آینده می‌کند.

8-3# تمرکز خارجی و داخلی

در این جنبه از تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، هنگام برنامه‌ریزی استراتژیک، اغلب آینده، همراه با روندهای بازار، مطالعه رقابت و نیازهای مخاطبان هدف در نظر گرفته می‌شود؛ اما مدیریت استراتژیک به جای تمرکز بر عوامل خارجی، توجه خود را به درون معطوف می‌کند تا فرایندهای درون شرکت را بهبود بخشد تا به آن در دستیابی به اهداف بلندمدت خود کمک کند.

در صنعت هواپیمایی، مدیریت استراتژیک ممکن است به تحقیقات ترجیحات مسافران اهمیت زیادی ندهد تا فرایندهای ورود و سوار شدن به هواپیما را سرعت بخشد.

9-3# انتخاب قانون

برای اینکه یک شرکت بتواند تصمیماتی بگیرد که بر آینده تأثیر می‌گذارد، باید گزینه‌های خود را بادقت بررسی کرده و از قبل برنامه‌ریزی کند.

بخش کلیدی مدیریت استراتژیک، عملی کردن این برنامه‌ها است.

برنامه‌ریزی استراتژیک یک شرکت دارویی را برای ورود به یک حوزه درمانی جدید در نظر بگیرید.

سپس، بر مدیریت استراتژیک مطالعات بالینی و فرایندهای نظارتی که در ادامه می‌آیند، تمرکز کنید.

10-3# ارزیابی ریسک

ارزیابی ریسک در تفاوت‌ مدیریت و برنامه‌ریزی استراتژیک

وقتی سازمانی برنامه‌ریزی استراتژیک انجام می‌دهد، به ریسک‌ها و ناشناخته‌هایی که ممکن است بر اهدافش تأثیر بگذارند، نگاه می‌کند؛ اما در طول مرحله اجرا، مدیریت استراتژیک شامل ارائه راه‌هایی برای کاهش اثرات این ریسک‌ها می‌شود.

در برنامه‌ریزی بلندمدت، مدیریت استراتژیک یک شرکت تولیدی، برنامه‌های پشتیبان تهیه می‌کند.

این برنامه‌ها در صورت بروز مشکلات، به مسائل موجود در زنجیره تأمین می‌پردازند.

11-3# نظارت و ارزیابی

در طول فرایند برنامه‌ریزی استراتژی، اهداف و شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) تعیین می‌شوند.

در مدیریت استراتژیک، شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPI) را برای اندازه‌گیری موفقیت و تنظیمات لازم از نزدیک رصد کنید.

به‌ عنوان‌ مثال در بررسی تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک، مدرسه‌ای که هدفش افزایش ثبت‌نام است، مرتباً داده‌های ثبت‌نام را بررسی می‌کند و تاکتیک‌های بازاریابی را بر اساس آن تطبیق می‌دهد.

12-3# طبیعت و توجه

برنامه‌ریزی استراتژیک می‌تواند به افراد کمک کند تا عمیقاً در مورد آینده فکر کنند که برای رشد یک کسب و کار بسیار مهم است.

از سوی دیگر، مدیریت استراتژیک بر عملی کردن این برنامه‌ها تمرکز دارد تا به نتایج مطلوب برسند.

به‌ عنوان‌ مثال، در صنعت خرده‌فروشی، برنامه‌ریزی استراتژیک ممکن است بر رشد حضور دیجیتال شرکت تمرکز کند، در حالی‌ که مدیریت استراتژیک با استفاده بهینه از منابع، بر اجرای استراتژی نظارت می‌کند.

نتیجه‌گیری

برنامه‌ریزی استراتژیک و مدیریت استراتژیک، بلوک‌های سازنده استراتژی کسب‌وکار هستند.

اولی در مورد انتخاب و ارزیابی آن است، در حالی که دومی در مورد به عمل درآوردن آن انتخاب است.

در محیط رقابتی شدید، اگر کسب‌وکارها برنامه‌ریزی استراتژیک نداشته باشند، بقا، رشد و گسترش در درازمدت برای آنها دشوار است.

برنامه‌ریزی استراتژیک فعالیتی است که اهداف را تعیین می‌کند و محیط داخلی و خارجی را برای طراحی، پیاده‌سازی، تجزیه‌وتحلیل و تنظیم استراتژی‌ها، برای کسب مزیت رقابتی در نظر می‌گیرد.

برنامه‌ریزی استراتژیک دقیقاً مشابه مدیریت استراتژیک نیست، درک تفاوت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک امری مهم است.

در واقع برنامه‌ریزی استراتژیک به معنای جریانی از تصمیمات و اقدامات انجام شده توسط مدیران سطح بالا برای دستیابی به اهداف سازمانی است و چیزی جز شناسایی و به‌کارگیری استراتژی‌ها، برای بهبود سطح عملکرد و دستیابی به تسلط در صنعت نیست.

درباره نویسنده : معصومه آذری

معصومه آذری
معصومه آذری کارشناسی ارشد مهندسی برق هستم. علاقه‌مند به مطالعه و یادگیری در حوزه فنی و فناوری‌های نوین.

نظرتون درباره این مقاله چیه؟
ما رو راهنمایی کنید تا اون رو کامل تر کنیم و نواقصش رو رفع کنیم.
توی بخش دیدگاه ها منتظر پیشنهادهای فوق العاده شما هستیم.

ارسال دیدگاه